در این نوشته، تلاش کردیم تا اقتصاد چین در دوره پسا کمونیست تا حال حاضر، به خصوص در دوره حکومت شی جین پینگ، را به صورت اجمالی مورد بررسی قرار دهیم.
اقتصاد چین در حال حاضر به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان پس از ایالات متحده شناخته میشود. این کشور در آسیا با دیگر اقتصادهای قدرتمندی همچون ژاپن، هند، سنگاپور، تایوان و کره جنوبی به رقابت میپردازد. رشد سریع اقتصاد چین، آن را به یک قوه اقتصادی برجسته و تأثیرگذار جهانی تبدیل کرده است. با جمعیتی بیش از ۱٫۴ میلیارد نفر، چین نقش مهمی در تأمین نیازهای داخلی و جهانی در زمینههای صنعت، تجارت و خدمات دارد.
در اقتصاد چین، عوامل کلیدی شامل سیاستهای اقتصادی بازار و نقش فعال دولت در ترویج صنعت و تجارت، افزایش تولید و سرمایهگذاری، و جذب سرمایههای خارجی است. همچنین، منابع طبیعی غنی، نیروی انسانی با مهارتهای فنی بالا، و برنامههای طولانی مدت برای توسعه پایدار، چین را به مقصد جذابی برای سرمایهگذاران و تجار جهانی تبدیل کرده است.
چین همچنین به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان جهان در صنایع مختلف از جمله الکترونیک، خودروسازی، ماشینآلات، فولاد، فضا، و نفت شناخته میشود. این رشد سریع نه تنها برای مردم چین بلکه برای کشورهای دیگر نیز تأثیرات بزرگی داشته و چین را به عنوان بازار مصرف بزرگی شناخته میشود که تولیدکنندگان بینالمللی محصولات خود را به آن صادر میکنند و از این راه سود بسیاری کسب میکنند.
فهرست مطالب
پایه های اقتصادی قصر اژدهای زرد
اژدهای زرد پس از اصلاحات گسترده اقتصادی در دهه های 70 و 80 توانست کم کم از باتلاق فقر نجات پیدا کرده و در حال حاضر به یکی از تاثیر گذارترین کشور های دنیا در بسیاری از عرصه ها تبدیل شود. اقتصاد چین بر پایه هایی استوار است که آن را به یکی از بزرگترین اقتصاد های جهان تبدیل کرده است که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. صنعت و تولید
یکی از نیروهای مهم پشتوانه اقتصادی چین، تولید صنعتی گسترده است. چین به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان دنیا در صنایع اندازهگیری خودرو، الکترونیک، ماشینآلات، فولاد و غیره شناخته میشود.
تولیدات بزرگ صنایع چین، منجر به ایجاد شغل برای جمعیت بالایی شده است که در 50ساله اخیر در حدود 800 میلیون نفر از جمعیت خود را از فقر نجات داده است و این کشور بهعنوان جایگاه اصلی تأمین کننده محصولات برای بازارهای جهانی مطرح است.
2. بازار داخلی بزرگ
با جمعیتی بیش از 1.4 میلیارد نفر، چین به لحاظ اندازه بازار داخلی بسیار بزرگی به شمار میرود. این بازار قابلیت ارائه فرصتهای مطلوب را برای شرکتهای داخلی و خارجی فراهم میکند.
توسعه سریع شهرنشینی موجب افزایش تقاضا در زمینههای مختلف مصرفی و خدماتی شده است که می توان به کمپانی های بزرگی همچون گروه اورگرند (Evergrande Group) اشاره کرد، که یکی از بزرگترین شرکت های فعال املاک و مستغلات در چین است که در سال 1996 تاسیس شده و به فعالیت خود علاوه بر چین در آمریکا و استرالیا نیز مشغول است، گروه اورگرند که در چین کسب و کار خود را گسترش داده و توجه سرمایه گذاران خارجی بسیاری را جلب کرده است.
3. سرمایه خارجی و سرمایهگذاری مستقیم
چین به دنبال جلب سرمایه خارجی و جذب سرمایهگذاری مستقیم از سراسر جهان است. سیاستهای دولتی برای جلب سرمایه خارجی، محیط سرمایهگذاری مطلوبی را برای شرکتها فراهم کرده است. سرمایه خارجی نه تنها به توسعه اقتصادی چین کمک میکند، بلکه تکنولوژیهای نوین و دانش فنی را نیز به آن منتقل میکند.
این الگو عملیاتی شده در چین، نوعی الگوی اقتصادی مرسوم در شرق وجنوب شرق آسیا محسوب میشود که در دهه 70 میلادی توسط بنگلادش اجرایی شده و توانست در 50 ساله اخیر بیشترین رشد های اقتصادی را تجربه کند.
4. نیروی انسانی با کیفیت
چین جمعیت زیادی دارد که دارای ویژگی هایی هستند که میتوان به کیفیت فنی بالا و توانایی در تولید دانشهای فنیمهندسی اشاره کرد. این کشور تمرکز قوی بر آموزش و پرورش فنی و حرفهای دارد تا توانمندی علمی و فناورانه خود را افزایش دهد.
در کنار این پایهها، چین همچنین با توسعه زیرساختهای حمل و نقل، بهبود سیستمهای ارتباطی و تکنولوژیهای نوآورانه استراتژیک، بهبود بخش خدمات و حمایت از کارآفرینی و نوآوری، به مسیر پیشرفت و توسعه خود ادامه میدهد.
چین همچنین با توسعه زیرساختهای حمل و نقل، علی الخصوص سیستم حمل و نقل ریلی(به گفته پایگاه داده statista طول خطوط ریلی چین در سال 2021 در حدود 150هزار کیلومتر بوده است) که افزایش چشم گیری در دهه های اخیر داشته است و این موضوع بستری برای رشد اقتصادی بیشتر را فراهم کرده است.
چالش های اقتصاد چین
با توجه به تمام پیشتازی های اژدهای زرد در عرصه اقتصاد دنیا دارای چالش های اساسی نیز هست که به گفته بسیاری از کارشناسان مطرح میتواند برای آن مشکل ساز شود از مهم ترین آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. رشد پایدار
یکی از چالشهای اصلی اقتصاد چین، حفظ رشد پایدار است. کشور چین در گذشته بهرهبرداری زیادی از منابع داخلی خود کرده است، اما این مسیر رشد نمیتواند بینهایت ادامه یابد.با توجه به رشد های پی در پی که در اقتصاد چین اتفاق افتاده است بسیاری بر این باور هستند که اگر این سناریو ادامه پیدا کند اقتصاد چین در دهه اخیر میتواند غول اقتصادی دنیا یعنی امریکا را پشت سر بگذارد.
2. نیاز به تغییر ساختار اقتصادی
اقتصاد چین هنوز هم به طور قابل توجهی به تولید صنعتی و به صادرات تکیه دارد،مقصد اول صادرات چین به رقیب سر سخت خود یعنی امریکا است که به گفته (United Nations Comtrade Database) مقدار صادرات چین به امریکا در سال 2022 در حدود 582 میلیارد دلار بوده است که این مقدار در حدود 17 درصد از کل صادرات انجام شده در سال 2022 توسط چین را نشان میدهد.
اگرچه پیشرفتهایی در زمینه تولید خدمات و نوآوری صورت گرفته است، اما نیاز به تغییر ساختار اقتصادی برای ایجاد یک اقتصاد متنوع و مقاوم به چالشهای موجود و آینده وجود دارد.
3. مسائل زیست محیطی
با رشد سریع اقتصادی، چین با مسائل زیستمحیطی قابل توجهی روبرو شده است. آلاینده هوا، آب و خاک و تغییرات اقلیمی از جمله مشکلاتی هستند که علاوه بر آسیب به محیط زیست، به توسعه پایدار اقتصاد چین نیز تأثیر منفی خواهند داشت.
هرچند که بار ها این موضوع توسط مقامات چینی بیان و راه حل هایی نیز من باب این موضوع بیان شده است ولی تا به حال اقدامات انجام شده نتوانستند جلوی این چالش اساسی را بگیرند.
4. مسائل مالی و بانکی
سیستم مالی و بانکی چین نیز با چالشهای مربوط به خود روبرو است. بدهیهای بزرگ دولت و سرمایهگذاریهای نامتعادل در بسیاری از بخشها میتوانند عوامل عدم پایداری مالی را تشدید کنند. این تنها خلاصه ای از چالش های بانکی و مالی مربوط به چین است که موارد بسیاری وجود دارد و می توان آنها را به صورت جداگانه بررسی کرد.
ناگفته نماند بهبود نظام بانکی، اصلاح قوانین و راهکارهای مالی و تقویت نظارت میتواند به رشد پایدار و پایداری مالی کمک کند.
این چالشها فقط چند مورد از چالشهایی هستند که اقتصاد چین با آنها مواجه است. برای دستیابی به رشد پایدار و پایداری اقتصادی، چین نیاز به توسعه نهادهای مالی قوی و پایدار دارد. تأمین منابع مالی، تنظیم بدهی دولت، بهبود نظام بانکی و توسعه بازار سرمایه در چین، اقداماتی هستند که قابلیت حل این چالشها را دارند.
گذری بر تاریخ
اقتصاد چین پس از به قدرت رسیدن حزب کمونیست در نبرد سختی که با احزاب ناسیونالیست داشتند در نهایت در سال 1949، تحت کنترل دولت کمونیست قرار گرفت.
مشهود است که پایه ایدئولوژی کمونیستی بر اساس توزیع عادلانه منابع و مشروعیت کامل دولت بنا شده است با این حساب با به قدرت رسیدن کمونیستها در سال ۱۹۴۹ اقتصاد چین تحولات چشمگیری را تجربه کرد. حکومت کمونیستی مبتنی بر ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم به رهبری مائو ، اقتصاد چین را به دست خود گرفت و تغییرات سیستماتیکی را در بخشهای مختلف آن اعمال کرد.
به محض به قدرت رسیدن کمونیستها، حکومت درصدد بود تا این اقتصاد را از نظام کپیتالیستی(سرمایه داری) به نظام کمونیستی تبدیل کند. در این راستا، سیاستهایی مانند تولید و بانکداری کاملا تحت تسلط دولت قرار گرفتند. براساس این ایدئولوژی، اقتصاد چین بر اساس تولید اشتراکی و ملی، اموال دولتی اصلی و تنظیمات تعدیلی به سمت اهداف خود حرکت کرد.
ناگفته نماند که پس از به قدرت رسیدن کمونیست ها، دولت چین تلاش کرد دامنه تولید اقتصادی را گسترش داده و همواره در تلاش بود که با بیکاری مبارزه و همچنین فقر مطلق را ریشه کن کند،به همین علت سیاست های کلان اقتصاد چین خود را به سمت توسعه سبز (توسعه بر مبنای کشاورزی) سوق داد.
در دهه های اولیه، تعدادی اصلاحات بزرگ مربوط به تجزیه و تحلیل نفوذ فرهنگ غربی و محدود کردن آن در زمینه های خاص، توسعه تکنولوژی و سرمایه گذاری در بخش های حیاتی مانند بخش دولتی، صنعتی و زیربنایی صورت گرفت.تحت رهبری مائو در طی تغییرات مختلف، اقتصاد چین تحت عنوان “اقتصاد سوسیالیستی”به توسعه و گسترش پرداخت.
با توجه به آمار های مختلف کلان اقتصاد چین؛برای مثال فقر مطلق در میتوان گفت که سیاست های رهبر حزب کمونیست (مائو) با موفقیت چشمگیری همراه نبوده است.چه بسا یکی از عمده عوامل اقتصادی اعتراضات 1989 چین معروف به اعتراضات میدان تیان من مربوط به تورم بالا ، که از دستاورد های بنیان اقتصادی است که توسط مائو بنا شده بود.
اصلاحات اقتصاد چین و مسیر شکوفایی
چین قبل از اعمال اصلاحات گسترده اقتصادی جز فقیر ترین کشور های روی کره زمین محسوب میشد که عمده ظرفیت خود بر مبنای کشاورزی کار میکرد و عمده مردم چین روستاییانی بودند که به پیشه کشاورزی مشغول و از زندگی برخورداری بهره مند نبوده اند.اصلاحات اقتصادی که به نام اقتصاد سوسیالیستی با ویژگی های چینی شناخته میشود توانست اژدهای زرد را از خواب بیدار کند.
این سیاست ها، همچنین با تأکید بر اقتصاد بازار به رشد اقتصادی سریع و صنعتی، باز سازی زیرساخت ها، توسعه بیشتر صنایع تولیدی و خدماتی، جذب سرمایه خارجی به ویژه در بخش صادرات، توسعه زیر ساخت های حمل و نقل و افزایش سطح زندگی جامعه مردم چین، همچنان در حال اجرا هستند.اصلاحات اقتصادی در چین در دهه 1970 و 1980 آغاز شدند و به منظور بازسازی و تحریک اقتصاد کشور انجام شدند.
هدف از این اصلاحات ایجاد نظام اقتصادی بازار محور و بهبود عملکرد و کارایی در اقتصاد چین بود،در ادامه میتوان به موارد اصلی که در این اصلاحات انجام شد، به صورت موردی اشاره کرد:
1. انتقال مالکیت
انتقال مالکیت بخش های مختلف دولتی به خصوصی ،این فرایند ابتدا در بخشهای درخشان تجاری مانند صنایع سنگین و سبک آغاز شد و سپس به بخشهای دیگر اقتصاد چین گسترش یافت.
2. اصلاحات در سیاست صنعتی
دولت اقداماتی را انجام داد تا سبک های صنعتی را تنوع ببخشد. برخی از این اقدامات به شرح زیر است:
- توسعه تکنولوژی و نوآوری: چین تلاش کرده است تا تکنولوژیهای پیشرفته را توسعه داده و از طریق سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، ایجاد شرایط مثبتی برای نوآوری و پیشرفت تکنولوژیک در صنایع مختلف فراهم کند.
- پشتیبانی از صنایع بخصوص: دولت چین سیاستهای حمایتی برای برخی صنایع بخصوص مانند فناوری اطلاعات، اتومبیلسازی و نیروگاههای خورشیدی و بادی را پیگیری کرده و از طریق تسهیلات مالی و مالیاتی، توسعه آنها را تشویق کرده است.
- باز کردن بازارهای جدید: چین با باز کردن بازارهای جدید و صادرات به کشورهای دیگر، کسبوکارهای داخلی را تشویق به تنوع و توسعه سبکهای صنعتی مختلف کرده است.
- اصلاح مقررات و قوانین: دولت چین به منظور تسهیل کارآیی بخش خصوصی و کاهش مشکلات مرتبط با مقررات، تغییراتی در قوانین و مقررات صنعتی و تجاری اعمال کرده است.
دولت چین توسعه مهارتهای نیروی کار در صنایع مختلف را ارتقاء داده و تنوع در نیروی کار صنعتی را افزایش داده است.
3. اصلاحات در بخش مالی
دولت تغییراتی در سیاستهای بانکی و سیستم مالی انجام داد. اصلاحاتی برای افزایش شفافیت و تسهیل دسترسی به منابع مالی صورت گرفت هرچند کاستی هایی در این بخش وجود دارد ولی در آن دوره انقلابی در صنعت مالی چین شکل گرفت.
4. بازسازی کشاورزی
دولت اقداماتی را برای توسعه و بازسازی بخش کشاورزی اتخاذ کرد. بخش خصوصی را در این بخش تشویق کرده و سیاست هایی از قبیل اصلاحات اراضی در مناطق روستایی را شکل داد.
5. تسهیل بازار کار
اصلاحات در سیاست های استخدام و سیاست های توسعه مهارت ها صورت گرفت تا بازار کار را تنوع بخشید و به رشد اقتصادی کمک کند.
از کلیدی ترین اقدامات انجام شده در بحث اصلاحات اقتصاد چین می توان به حرکت به سمت اقتصاد آزاد و بازار باز اشاره کرد،که منجر به خصوصی سازی بسیاری از بخش های اقتصادی و در نهایت تشویق سرمایه گذاران خارجی شد.اقتصاد چین، بزرگترین اقتصاد صادرکننده دنیا به شمار می رود و در طول دهه های اخیر، تحت تأثیر سیاست هایی مانند راهبرد چین ۲۰۲۵، که توسعه بخش های پیشرفته را از جمله فناوری اطلاعات، انرژی تجدیدپذیر، خودروهای الکتریکی و زیر ساخت ها را شامل می شود، اقتصاد دانش و فناوری محوری را هدف قرار داده است.
نمیتوان با کمال قطعیت پاسخ داد که این رویکردها چه تأثیری در جنبش اقتصادی چین خواهد داشت، اما می توان ادعا کرد که تأکید بر رشد اقتصادی، مدرنیزه کردن صنایع سنتی و تکنولوژیکی، یکی از اصلیترین عوامل رسیدن چین به جایگاه اقتصادی برجسته جهانی است.چین در طول دهه هایی که این اصلاحات صورت گرفت، رشد قابل توجهی داشته و این کشور به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان تبدیل شد.
این اصلاحات بهبود چشمگیری در اقتصاد چین به همراه داشته است هرچند که مشکلاتی نیز به وجود آورد مانند نابرابری در سطح کلان که از اهداف اولیه کمونیست فاصله زیادی دارد.
مکانیسم اقتصاد چین
سیستم اقتصادی چین بر پایه یک مخلوط از عواملی کار میکند که شامل اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد بازار است. چین حکومتی کمونیستی دارد، که به دولت مرکزی قدرت و نقش تعیین کننده در اقتصاد میدهد. حکومت چین کنترل زیادی بر بخش های کلیدی اقتصاد دارد، از جمله بانکها، صنایع، زمین ومنابع طبیعی همچنین، دولت کنترل قوانین و سیاست های اقتصادی را نیز در دست دارد.
اما همانطور که در بخش های قبل اشاره شد اقتصاد چین ترکیبی از اقتصاد دولتی و آزاد است که هرچند دولت نقش مرکز اقتصاد را ایفا میکند ولی بخش های خصوصی نیز در اقتصاد فعال هستند و تحت نیرو های بازار عمل میکنند؛ بخش خصوصی در چین که بیشتر از سرمایه گذاری و تجارت خارجی بهره میبرد در سال های اخیر توانسته نقش کلیدی را بازی کند.
به طور خلاصه پس از انجام اصلاحات اقتصادی گسترده در سطح این کشور، اقتصاد بر مبنای تعامل بین دولت مرکزی و عوامل بازار سازماندهی میشود. دولت چین توانایی تعیین سیاست های اقتصادی را دارد و از طریق برنامه های پنج ساله، برنامه ریزی اقتصادی و کنترل دستگاه های دولتی به تنظیم اقتصادی میپردازد. این سیاست ها شامل توزیع عادلانه درآمد، رشد سرمایه گذاری در بخش های حیاتی، توسعه زیرساخت ها، ترویج صادرات و جذب سرمایه خارجی است.
همچنین، چین به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای جهانی نقش مهمی در تجارت جهانی نیز ایفا میکند. با توجه به صادرات گسترده چین، تجارت بین المللی نقش کلیدی در اقتصاد آن دارد.
حکومت چین با جذب سرمایه خارجی و ایجاد محیط کسب و کار ملی و بین المللی، توسعه و رشد اقتصادی را ترویج میکند. اقتصاد چین به طور کلی با رشد سریع، صنعتی، و تکنولوژیکی معروف است. این کشور همچنین تولید کننده بزرگی از محصولات صنعتی، فناوری های پیشرفته و خدمات میباشد.
- مطالعه بیشتر: دومینوی رکود، یک قدمی اقتصاد چین
پسر خائن، برگ برنده چین
شی جین پینگ یعنی پسر ژونگ شان که یکی از فعالان حزب کمونیست چین در دوره مائو بوده است در غربال های انجام شده در حزب کمونیست ژونگ شان از فعالیت سیاسی منع شده و حتی برای مدتی هم به زندان می افتد،شی جوان که علاقه بسیاری به فعالیت در حزب حاکم داشته است بار ها با مخالفت پدر خود مواجه شده و دست از فعالیت می کشد. اما بالاخره در سال 2013 شی به ریاست جمهور حزب خلق کمونیست چین دست پیدا میکند و در سال 2018 قدرت وی تثبیت و به رهبر حاکم کل حزب تبدیل میشود.
شی جین پینگ پس از حدود 11 سال به قدرت رسیدن در حال حاضر دومین رهبر قدرتمند چین شده است که اقدامات وی در اقتصاد چین نیز توانست در پیشبرد اهداف ملی تاثیر گذار باشد هرچند مخالفت های بسیاری با او توسط بسیاری از فعالان حزب میشود با این اتهام که وی صرفا به دنبال تثبیت قدرت شخصی خود است و اصلا توجهی به منافع حزب و ملت چین ندارد با این تفاصیل موافقان وی همچون آلفرد ال چان نویسنده زندگینامه شی تاکید دارد که وی طالب قدرت و ثروت شخصی نبوده بلکه به دنبال سربلندی چین و حزب کمونیست است.
برنامه های اقتصادی رییس جمهور چین، شی جین پینگ، شامل سیاست های مختلفی است که برای تقویت و توسعه اقتصاد چین اتخاذ شده است. این برنامه ها تحت عنوان “چاشنی های جدید” شناخته می شوند. به برخی از اقدامات و سیاست های اقتصادی شی جین میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. توجه به افزایش سرمایه گذاری در زیرساخت ها
یکی از اقدامات شی جین پینگ توجه به رشد و توسعه زیرساخت هایی مانند جاده ها، راه آهن، فرودگاه ها و شبکه توزیع برق است. این افزایش سرمایه گذاری در زیرساخت ها در واکنش به نیازهای رو به رشد اقتصادی و جمعیتی چین است.
2. ترویج توسعه پایدار اقتصاد چین
چین تلاش می کند تا از منابع طبیعی خود استفاده کند، در حالی که آثار زیست محیطی را کاهش دهد. برای این منظور، شی جین پینگ از برنامه هایی مانند “چین سبز” برای ترویج انگیزه های مرتبط با محیط زیست استفاده کرده است.
3. توسعه تکنولوژی
چین به عنوان یکی از پیشروان جهانی در زمینه فناوری و تحقیق و توسعه شناخته می شود. برنامه های اقتصادی شی جین پینگ بر توسعه و نوآوری فناوری های پیشرفته تمرکز دارد و تحت عنوان “تحول سبز” و “صنایع هوشمند” شناخته می شود.
4. تقویت صنعت داخلی
یکی از اهداف شی جین پینگ تقویت شرکت های داخلی چین است. او تلاش می کند تا برنامه های حمایتی برای تولید داخلی و کاهش وابستگی از خارج از کشور راه اندازی کند.
5. تشدید تجارت بین المللی
چین با برقراری روابط تجاری با کشورهای دیگر و عضویت در سازمان های بین المللی مانند سازمان همکاری اقتصادی و توسعه،بانک جهانی و پیمان اقتصادی بریکس تلاش می کند تا تجارت خود را گسترش دهد و در بازار جهانی نقشی برجسته داشته باشد.
برنامه های اقتصادی شی جین پینگ باعث شده است چین یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان شود و در سال 2020، تراز تجاری چین مثبت و در حدود 535 میلیارد دلار بوده است. این برنامه ها نیز تأثیر قابل توجهی در کاهش فقر و افزایش رفاه مردم چین داشته است.
سخن آخر
الگوی توسعه اقتصاد چین، با اعتماد به اقتصاد آزاد ورشد پایدار، نشان میدهد که نوآوری و سرمایهگذاری در زیرساختهای کارآمد میتواند اقتصاد را به سمت رشد پویا هدایت کند. این درس بزرگ برای سیاستگذاران جهانی است که اقتصاد آزاد و فرصتهای برابر، زمینه سازپیشرفت در عرصه تولید و کنترل کننده داده های کلان اقتصادی است که هر کشور میتواند با بهره گیری از این الگو ها به سمت توسعه پایدار حرکت کند.